«واقعا نمیتوانم امیدم را بر پایه سردرگمی، بدبختی و مرگ بنا کنم، میبینم که جهان به تدریج به یک بیابان نامسکون تبدیل میشود، میشنوم صدای همیشه نزدیک رعد را که ما را نیز نابود خواهد کرد، میتوانم رنج میلیونها نفر را احساس کنم، اما در عین حال هر وقت به آسمانها مینگرم، فکر میکنم که همهچیز درست میشود، و این ظلم هم پایان خواهد یافت.»
آن فرانک
لینک پادکست:
درود هموطن،
آن فرانک (Anne Frank) یکی از معروفترین کودکان قربانی هولوکاست است. زندگی کوتاه این دخترک دست به قلم چنین بود: در آلمان به دنیا آمد، خانوادهاش از بیم نازیها به هلند پناه برد، با اشغال هلند ناچار به زندگی مخفی روی آوردند و سرانجام پس از حدود دو سال زندگی پنهانی، این خانواده دستگیر و روانه اردوگاه مرگ شد.
آن فرانک در طول زندگی مخفیانه خود یادداشتها و خاطراتی نوشت که امروزه شهرتی جهانی دارد. او در ۱۵ سالگی قربانی هولوکاست شد؛ اما دفترچه خاطراتش نجات یافت، منتشر شد، بر سر زبانها افتاد و به بیش از هفتاد زبان ترجمه شد.
کتاب این هفته
خاطرات یک دختر جوان (The Diary of a Young Girl) اثر آن فرانک.
معرفی کتاب
کتاب آن فرانک، خاطرات یک دختر جوان، دفتری است از خاطرات روزانهی یکی از قربانیان هولوکاست، که در دو سال زندگی مخفیانهاش در یک اتاقک زیرشیروانی٬ به زبان هلندی نوشته و سپس توسط تنها بازماندهی خانواده یعنی پدر آن فرانک جمعآوری و منتشر شد.
آن فرانک، خاطرات یک دختر جوان، در ردیف خاطرات تاریخی قرار دارد و تاکنون برگزیدهی چندین فهرست از بهترین کتابهای قرن بیستم و جایزهی پولیتزر قرار گرفته و به بیش از 70 زبان ترجمه شده است. تا امروز فیلمها و سریالهای گوناگون و روایات مختلفی بر اساس این کتاب معروف تهیه شده است.
آن فرانک، از 12 ژوئن 1942 تا اوت 1944، خاطرات خود را ثبت کرده است. در آغاز، ثبت خاطراتش صرفاً جنبهی شخصی داشت. یکی از روزهای سال 1944، یکی از اعضای حکومت در تبعید هلند، از رادیوی برون مرزی لندن اعلام کرد که در نظر دارد پس از پایان جنگ گزارشهایی را که شاهدان عینی از رنجهای مردم هلند در طول دورهی اشغال آلمانیها تهیه کردهاند، جمعآوری کند تا در دسترس عموم قرار گیرد؛ به عنوان مثال از نامهها و خاطرات روزانه نام برد.
آن فرانک تحت تأثیر سخنان او تصمیم گرفت که پس از پایان جنگ کتابی براساس خاطرات روزانهی خود منتشر کند. به همین سبب به بازنویسی و ویرایش خاطرات خود پرداخت، متن را اصلاح کرد، بخشهایی را که فکر میکرد چندان جالب نیستند حذف و بخشهای دیگری را از حافظهاش به آن اضافه کرد و همزمان به نوشتن خاطرات خود در دفتر اصلی ادامه داد. پس از جنگ که مرگ آن محرز شد، اتو فرانک پدر او پس از تعمق بسیار، تصمیم گرفت که آرزوی دخترش را که انتشار خاطرات بود برآورده کند.
در بخشی از کتاب آن فرانک، خاطرات یک دختر جوان میخوانیم:
«امروز صبح، دفتر خاطراتم را ورق زدم و از اینکه دیدم اینهمه نامه در مورد مادر – آنهم اینقدر شدیداللحن نوشتهام، یکه خوردم. به خودم گفتم «آن، واقعاً این تویی که دربارۀ نفرت حرف میزنی؟ چطور میتوانی چنین کاری بکنی؟
دفترچه به دست نشستم و به فکر فرو رفتم. چرا خشم و نفرت طوری وجودم را پر کرده بوده که ناچار بودم همه چیز را با تو در میان بگذارم؟ سعی کردم روحیۀ آن یک سال پیش را درک و توضیحی برای کارش پیدا کنم، چون تا زمانی که این تهمتها را پیش تو باقی بگذرم و سعی نکنم علتشان را دریابم، وجدانم راحت نمیشود. آن زمان از اوضاعی که باعث میشد در دغدغههای فکریام غرق بشوم – منباب مثال میگویم و به من اجازه میداد همهچیز را فقط و فقط از زاویۀ دید خودم ببینم، بیآنکه با آرامش و خونسردی، خلقوخوی غیرقابل پیشبینی خودم را که باعث رنجش و جریحهدار کردن احساسات نزدیکانم میشد، در نظر بگیرم و بعد عیناً مثل خودشان رفتار کنم، رنج میکشیدم و هنوز هم رنج میکشم.
من در خودم پنهان شده بودم، به هیچکس جز خودم فکر نمیکردم و با کمال خونسردی همۀ خوشیها و گوشه کنایهها و ناراحتیهایم را در دفتر خاطراتم مینوشتم. چون این دفتر تبدیل به نوعی آلبوم بریدۀ روزنامه شده بود، این برای من ارزش زیادی دارد، اما در بیشتر صفحاتش خیلی راحت مینوشتم: «تمام شد و رفت.»
از دست مادر عصبانی بودم و هنوز هم بیشتر اوقات عصبانیام. درست است که او مرا درک نمیکرد، اما من هم او را درک نمیکردم. او هم به خاطر علاقهاش به من و هم شرایط سختی که در آن قرارش میدادم، حساس و آسیبپذیر شده بود. شرایط ناراحتکنندۀ خودش هم عصبی و زودرنجش کرده بود. بنابراین خوب میفهمم که چرا بیشتر وقتها حوصلۀ مرا نداشت.
من میرنجیدم و همه چیز را به شدت به دل میگرفتم و با او بدرفتاری میکردم، که به نوبۀ خود، او را ناراحت میکرد. ما در دور باطل کدورت و غم گرفتار شده بودیم. برای هیچکداممان دورۀ خوبی نبود، اما جای شکرش باقی است که دارد تمام میشود. من نمیخواستم اتفاقاتی را که رخ میداد درک کنم و مدام برای خودم دلسوزی میکردم، اما این هم طبیعی است.»
درباره کتاب آن فرانک
آن نخستین یادداشت کوتاه را همان روز نوشت:
« امیدوارم بتوانم به تو کاملا اعتماد کنم، چون پیش از این هیچگاه نتوانستهام به کسی اعتماد کامل داشته باشم، و امیدوارم حامی و آرامش بزرگی برای من باشی.»
در روزها و هفتههای بعد نیز آن فرانک چند یادداشت در این دفترچه نوشت و سپس زندگی مخفی آنها آغاز شد. آن فرانک نوشتن را در تمام مدت زندگی در مخفیگاه پی گرفت.
نوشتن در دفترچه خاطراتی که هدیه گرفته بود، چندین ماه ادامه یافت و پس از آن نیز آن فرانک در دفترچههای بعدی نوشت و نگارش خاطرات و داستانها و ایدههایش را تا پایان زندگی کوتاه خود ادامه داد.
در مورد نویسنده - آن فرانک که بود؟
آن فرانک که بود، بر او چه گذشت، چه مطالبی در خاطراتش نوشت و این نوشتهها چگونه نجات یافت؟
«آنلی ماری (آن) فرانک» در ۱۲ ژوئن ۱۹۲۹ در خانوادهای یهودی در فرانکفورت آلمان به دنیا آمد. پدرش «اوتو فرانک»، مادرش «ادیت فرانک» و خواهر بزرگ او «مارگو فرانک» نام داشتند.
با روی کار آمدن رژیم نازی در آلمان در سال ۱۹۳۳، اوتو تصمیم گرفت با خانواده خود به هلند مهاجرت کند؛ این روند کمی طول کشید و همه اعضای خانواده سرانجام در ۱۹۳۴ در آمستردام مستقر شدند.
اما سالهای پرآشوبی در راه بود؛ جنگ جهانی دوم آغاز شد (۱۹۳۹)، هلند تسلیم شد و به اشغال نازیها درآمد (بهار ۱۹۴۰)، آزارها و سختگیریها بر یهودیان هلند آغاز شد و هر روز شدت یافت، اموال آنان به روشهای مختلف مصادره شد و از آوریل ۱۹۴۲ وادار به دوختن ستاره ششپر زردرنگ بر لباس خود شدند.
در اوج این فشارها و شکنجهها و درست اندکی پیش از شروع کشتار یهودیان آمستردام، اوتو فرانک در ژوییه ۱۹۴۲ تصمیم گرفت با خانواده خود پنهان شوند و زندگی مخفیانه را آغاز کنند.
این خانواده چهار نفره به همراه چهار دوست یهودی (مجموعا هشت نفر) حدود دو سال در بخش ناپیدای یک ساختمان در آمستردام مخفیانه زندگی کردند. آنها در این مدت بیرون نرفتند و آذوقه و مایحتاج آنها را نیز چند دوست غیریهودی با از خودگذشتگی تامین میکردند.
سرانجام پس از حدود دو سال، نازیها محل اختفا را کشف کردند و آنان را به اردوگاه مرگ فرستادند. از بین این هشت نفر تنها اوتو فرانک بود که از هولوکاست جان به در برد.
کتاب آن فرانک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خاطرات آن فرانک باید توسط خوانندگان مختلفی خوانده شود، از جمله:
ضد یهودیان: افرادی که دارای نگرش ضد یهود هستند و نیاز به درک عمیق تری از پیامدهای سخنان نفرت دارند.
دانش آموزان: جوانانی که در حال تحصیل هستند و باید درک جامعی از تاریخ جنگ جهانی دوم و هولوکاست به دست آورند.
علاقه مندان ادبیات و زندگی نامه: خوانندگانی که به داستان های شخصی و تجربیات فردی علاقه مند هستند و می خواهند درباره زندگی و دیدگاه های آن فرانک بیشتر بدانند.
این کتاب به این دسته از خوانندگان کمک می کند تا با دیدگاه های مختلف تاریخ و بشریت آشنا شوند.
دانلود کتاب الکترونیک به زبان فارسی
کتاب هفته آینده
کتابهای بعدی که در ماه مه به شما معرفی میشوند، درباره جنگ جهانی دوم و هولوکاست خواهند بود، یکی از سیاه ترین و دردناک ترین صفحات تاریخ بشر.
از این رو برای برنامه بعدی کتاب «شب» را انتخاب کرده ایم. شب معروفترین کتاب الی ویزل است.
کتاب «شب»، روایت تکاندهندهای از زندگی پرعذاب زندانیان نازی در اردوگاههای مرگ آشویتس و بوخنوالد ست؛ اردوگاههایی که ویزل تا آوریل سال ۱۹۴۵ در آنها با شکنجه، خشونت، سرما و گرسنگی دست به گریبان بود. آخرین «ایستگاه مرگ» او اردوگاه بوخنوالد بود که در پایان جنگ دوم جهانی از سوی سربازان آمریکایی آزاد شد. در همین کشتارگاه بود که ویزل، پدرش را هم از دست داد. او در ماههای آخر جنگ، به دلیل ابتلا به اسهال خونی، گرسنگی، خستگی و ضعف مفرط در اثر تحمل شکنجههای روحی و جسمی سخت از پای در آمد.
👇🏽لطفا سابسکرایب را فراموش نکنید! 👇🏽
و به یاد داشته باشید:
کتابها بهترین دوست برای همنشینی، بهترین مشاور در زمان تردید، بهترین آرام بخش دوران افسردگی، بهترین سرگرمی دوران بازنشستگی، مطمئنترین مخدر برای خستگی، بهترین ورزش برای ذهن، زیباترین باغ طبیعت و زمینی بارور برای بقای ابدی هستند.
تا کتاب بعدی، خرد یار و نگهدار.
میوند
منابع/تماس
لینک خرید کتاب به زبان فارسی:
https://taaghche.com/book/35027/آن-فرانک؛-خاطرات-یک-دختر-جوان
لینک خرید کتاب به زبان انگلیسی:
تماس با ما (ایمیل): jaademaiwand@outlook.com
اپل پادکست: